پيدا

يا رحيم

هرکي نگاهي دارد از درون و از برون

شاهدي در کنار دارد هم دقيق و هم شفيقپيدا و پنهان

ماهي در هروله گرفتار صيد صياد برون

نداند که چگونه آيد در کنار يا بر کنار

سلامي و کلامي سخن از نو کند

شاد باشد و هلهله برپا کند

سخت نيست بودن در ميان

برکنار ديوار هم نيست جاي امن

فردا و فرداها در پي هم در گذار زمان

خطوط در هم و  ورهم مي‌نگارم من

شاخصي نيست پس نگارم در انتظار

بي‌خود شده سرگردان و ويلان در واديم

رنگي دگر زن نيست اين ميدان جبهه کاروزار

وارسي کردم ني ديدم پيشاني‌ام ني‌نشانيم

هم سلاح بود و صلاح همدگر

کي داند چه گيرد بر زبان يا دست توان

رازها مي‌بينيم در اين يک وجب

زمين وسيع رب عالم تابم نادرم

منصور هم نيست در کلام مسرور خويش

ريگ بيابان هست قيمتي در بر هر نکته سنج

شايد وقت ديگر خواستيم ترک او را ترک بينيم

ما بدينجا خوش نيست در بايد نمود حرکت‌ها

راهي بدين سردي ديده‌اي اي پير ميکده

صبح کرده‌اي تن در سوز و آتش از تن فرو

افلاک را ننگر بيد مجنون اينجاست نار

هر برگي نشاني دارد در درون از دور

درياها دور شد از مي برون کرد

خاطري در گذشته ماري در پوستين تن

آفتاب سن را ترک نگفته با اين سن بلند

من چگونه ترک گويم خاطر دوران را

از غيب هر دم مي‌بارد چوب و سنگ

فصل باريدن را کرديم پشت سر در جاي تنگ

گل به هزار رنگ دارد ناز قشنگ

پلنگ تيز دندان نداند اين راز زورق بي‌قرار

شکوت راهبان ديدني نيست با چشم تنگ

تنگتر بايد ديد عمق جاده فکر سالار راه

مي‌شود کرد فراموش همه اين برديان

حلميان و هليان و هنديان و مصريان

شور دل بايد نمود

تا شود پيدا نا پيداي گم






سخن 24

يا حي

امام جواد عليه السلام:

خداوند چنانكه بر خشم بر زنان و كودكان خشمگين مي‌شود بر هيچ چيز ديگر چنين خشمگين نمي‌شود.

آنکس که به غير روي آورد خداوند به همان واگذارش مي‌کند.

فاش کردن کاري پيش از استوار کردن آن سبب تباهي آن مي‌شود..

فساد اخلاقي آدم بر اثر معاشرت با بي‌خردان است.

نيکوتر از شگفتي در گفتار اين است که سخن نگويي.

در کارها ثابت قدم باشيد تا کامياب و موفق شويد.

عالمان به سبب زيادي جاهلان غريبند.

توجه قلبي به پروردگار متعال بهتر و سزاوارتر است از خسته کردن اعضا با ظاهر عبادات.

سخن 23   سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن ?  سخن ?   سخن?   سخن?     سخن3    سخن?     سخن1   






ازدياد مرض

يا شافي

فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا کَانُواْ يَکْذِبُونَ‏

در دلهاى منافقان، بيمارى است پس خداوند بيمارى آنان را بيافزايد. و براى ايشان عذابى دردناک است، به سزاى آنکه دروغ مي‌گويند.

10-بقره

در علم و معلوم به اين نکته اشاره شده که علم خدا چگونه است و اين خود تفاوت دارد با معلوم.

در اين آيه نيز يک نسبت قهري را به خود نسبت داده است نشان به اين است که آن امر و هر امر ديگري در دنيا و آخرت و همه عوالم بي سنت او نيست يعني همه امور در اراده و يد قدرت باري تعالي است.

ولي خداوند همه امور را با يک قاعده کلي در آميخته است اگر امر الف صورت گيرد نتيجه يک بدست خواهد آمد

اگر امر ب انجام شود نتيجه دو بدست آيد و.......

اين نيست که شما در نتيجه انجام امر الف که نتيجه قهري 1 را داراست به نتيجه 2 يا 3 و يا هر غير 1 ديگري برسيد! چون آنها خود نتيجه قهري امور ب و ج و د و .... هستند.

مگر اينکه! بخواهد عجزي بنمايش درآيد يا خيري بالاتري در اراده پروردگار صورت گيرد که در اينجا محل بحث نيست و در نوشته‌هاي معجزه خود مفصل بيان گرديده است

اينکه وقتي آب را تا 100 درجه سانتي‌گراد گرم کنيد بخار مي‌شود يک نتيجه قهري امر گرم نمودن آب است اما همين گرما در آهن نتيجه ديگري حاصل مي‌کند مسلم است آهن در 100 درجه گرما بخار نخواهد شد يا ذوب نمي‌گردد که خود شامل قانون ديگر است و نتيجه يک امر ديگرازدياد مرض

ترکيب اکسيژن و هيدروژن با نسبت يک به دو ايجاد آب است اين يک قاعده کلي است و خداوند قرار نيست که آنرا تغيير دهد يا تا زماني ثابت بعد از آن يک قانون ديگر را جايگزين آن نمايد اينها در عالم ثابت هستند.

پس در اين آيه پروردگار هستي يک امر حتمي را متذکر شده است که اگر در جان و دل کسي مرض (نفاق و دروغ و....) وارد شود فرد اگر درمان نشود مرض تکثير يافته و زياد مي‌شود.

نکته ظريف در اين راه يافتن مرض است بايد سعي زياد نمائيم که ميکروب وارد قلب نشود اگر شد که غذاي آماده و محل تکثير فراهم است! جاي محبت و گرمي دل است وقتي اين محل در اختيار ميکروب و مرض قرار گيرد رشد خواهد کرد و رذائل اخلاقي در آن جولان خواهند داد، همانطور که خوبي‌ها و اخلاق پسنديده در آن رشد مي‌يابند.

اين زياد شدن نتيجه قهري ورود آفت و مرض به يک جاي نرم و گرم و مناسب رشد است و جان انسان جنين جايي دارد بايد در دريچه قلب ودل و جان را مصون از ورود ميکروب نمود و گرنه ذره فاسد وارد شد بايد سريع آنرا خارج کرد و يا کشت وگر نه فرد مواظبت نکند و دلخوش باشد که اين ذره کاري از دستش بر نمي‌آيد و دچار غرور بي‌جا شده است و ميکروب کار خودش را خواهد کرد و بيماري گسترش بافته و مرض زياد مي‌شود.

اين آيه اشاره به نتيجه دارد نه اينکه خداوند مرض در قلب را زياد مي‌کند بلکه خداوند کسي را که مراقبت از جان و دل خود همت نمي‌کند اخطار مي‌دهد که اگر اين مراقبت نکنيد هرآينه اين نتيجه پيش مي‌ايد  اين حاصل چنين مراقبه نکردن خواهد بود.

البته ما از خداوند بايد همان خواست و اراده خواستن و توفيق را هم از او بخواهيم .

متذکر مي‌شود که اين فهم ناقص کلام الهي در حد حقير است و گر نه بسيار دارد معني در يک کلام اين آيه.

اگر به آيات قبلي اين آيه که افراد منافق و دروغگو را بيان داشته و در ادامه اين آيه نيز به امر دروغ تسريع شده مفهوم زياد شدن مرض و در آنها يک امر عادي مي‌نمايد به اين مفهوم که کساني نه اينکه مراقبت نمي‌کنند بلکه اسرار دارند که مرض وارد جان(قلب و جان و دل همه يک معني دارند و منظور تلمبه خون در بدن نيست) آنها شود و نفاق و دروغ و ديگر رذايل آنها آشکار است.

حالا خودمان از عقلمان سوال کنيم اگر وارد محيطي بشويم که فاسد است و محيط آلوده‌اي است و باعث مثلاً بيماري وبا مي‌شود آيا اگر گفته شود وارد نشويد و فردي بگويد من قوي‌تر از اين هستم که به وبا دچار شوم وقتي وارد شد اگر چند ميکروب وارد بدن او شد و فرد بدين علت که بدن قوي داشته و اين چند ميکروب ريز کاري از پيش نخواهند برد آيا در اينجا بيمار شدن او در آينده تقصير کيست مسلم خودش مقصر است اما افزايش و زياد شدن ميکروب از کجاست مسلم يک امر قهري است که حاصل رشد و تکثير بيماري در جاي مناسب است همه اين امور جز قاعده کلي است که خداوند بوجود آورده و سنت تغيير ناپذير حق.

مراقبت کردن يک امر اختياري است که از ذي‌شعور لازم است و اين اختيار باعث رشد و کمال است و گرنه چه کمالي متصور است وقتي همه در يک راه به اجبار در حرکت باشند.

بيماري روحي و بيماري جاني و جسمي در کليت يکسان هستند.

اگر فردي يکبار دروغ گفت و از اينکار پشيماني بعمل نياورد مراقبت که نکرده هيج بلکه به عمل خود هيچ تذکري نيز نداده است دريجه ورود بيماري را باز کرده ولي انسان مراقب وقتي به اين نقطه رسيد سريع پشيمان شده و خود را سرزنش کرده و هشدار مي‌دهد و مواظبت بعمل مي‌آورد که تکرار نشود. علماي عمل به مراقبه اينجا خود را مجازات هم مي‌کنند که اين باعث شود که مصونيت پيدا کنند مثلا روزه مي‌گيرند بخاطر اين مراقبت نکردن يا چند رکعت نماز بجا مي‌اورند و ... که همه باعث مي‌شود که رشد و کمال يافته و بيماري در آنها تکثير نشود.

نکته اشاره شده در آيات ديگري نيز اشاره شده‌اند که نشان مي‌دهد رشد و تکثير مخصوص بيماري تنها نيست بلکه اخلاق نيکو هم وقتي وارد قلب شوند رشد يافته و زياد مي‌شوند، همچون: علم، هدايت و ايمان، قابل افزايش معرّفى شده است. همانند: «زدنى علماً» 114طه، «زادتهم ايمانا» 2انفال و «زادهم هدى» 17محمد. همچنين برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نيز قابل ازدياد دانسته شده‏‌اند. همانند:  «زادتهم رجساً» 125توبه و «زادهم نفوراً» 60فرقان و «مازادوکم الاّ خَبالاً» 47توبه و «ولا يزيد الظالمين الاّ خساراً» 82اسراء.

با توجّه به آيات مذکور، معلوم مي‌شود که سنّت خداوند و قانون کلي، آزادى دادن به هر دو گروه خير و شر است. «کلاّ نُمدّ هؤلاء و هؤلاء» 20اسراء.

توجه به اين اصل که همه امور از خداست و اين زياد شدن هم از اوست بلکه اينها همه از قوانين و سنت‌هاي الهي است ما بايد اينرا بدانيم نه اينکه نتيجه بگيريم که ما در اجبار هستيم و مرض زياد مي‌شود بله مرض زياد ميشود وقتي که قلب محل محبت و احسان و نيکي و جاي مهر و گرمي و صميمت در اختيار اغيار و امراض قرار گيرد بجاي صفات نکوي ياد شده.

مقصر در ماست كه مراقبت نكرديم.






حضور بي‌نظير

بنام ياور بي نظير

ماه‌ها بود که رسانه‌هاي بيگانه همان بوق‌هاي استکباري و مزدوران آنها گردخاک براه انداخته‌اند که مردم را از نظام‌شان با فاصله نشان دهند تمام توان و قدرت خود را بکار گرفتند که نظام را در عرصه اقتصادي ناتوان جلوه داده و مشکلات را بر مردم زياد کنند آبي گل آلود و ماهي خود را صيد نمايند.

اخلال در قيمت ارز و سکه و آهن و...  اخلال در ورود کالا و دپو کردن اجناس و مايحتاج مردم و احتکار و انواع طرفندها بکار بستند شايد بتوانند به نتيجه مطلوب خود برسند ولي هوشياري ملت ايران و خشم گرفتن به کانون فتنه و اشاره بر نداشتن از دشمن اصلي همه توان زورگويان داراي حق ناحق وتو سازمان دول را ابتر گذاشتند و سپس با پيش بيني و يک حرکت رهبر توانا و بصير خود در 22 بهمن ديروز تمام رشته‌هاي استکبار را پنبه کردند.آفرين به اين امت بصير.

هرچند که دشمن دست از دشمني خود بر نخواهد داشت ولي امروز ملت ايران نشان داد که راه خود را در همه کوره راه‌ها پيدا کرده و تمام چاله‌ها را مي‌شناسد و بهتر از هر زماني مي‌داند که سخن حق از کجا بلند است و دروغ‌ها از کدام بلندگو بلند است.

جهاني که امروز به پيچ بزرگ خود رسيده از غرب تا شرق يک پيام را نشان مي‌دهد و آن پايان جهان دروغگو و چپاولگر محق نشاندهنده جديد است.

همانها که با بلندگو حقوق بشر براي سربريدن حقوق ملتها همه جا هستند

همانها که براي سخنان ناحق خود همه را ناحق مي‌پندارند

همانها که جز حرف خود هيچ سخني را نمي‌شنود

اما...جهان در پيچ بزرگ

امروز جنبش والستريت و جبهه ضد استکباري در کشورهاي غربي و عربي و غير آن همه جا را فراگرفته است

ديگر براي جهان تزوير جز گردن نهادن به حق مردم ستم کشيده راهي نمانده

جهاني که کارخانه‌هاي اسلحه سازي غرب و آمريکا آنرا تحريف کنند جز 15هزار ميليارد بدهي براي آمريکا جيزي ندارد اما ديگر مردم نخواهند گذاشت که اين وضع ادامه يابد

خواهيم ديد

به فضل ياور مستضعفان بزودي حکام حلقه بگوش کشورهاي بحرين و عربستان هم به ديگر حکام مستبد خواهند پيوست و آنوقت معلوم خواهد شد که جهان به کجا رسيده است.






پناه بي‌پناهان

  يا محسن

  اي چشم گريان از غم فراق بهترين بنده و شايسته‌ترين خلق نزد تو، اي در حزن نشسته براي رفتن خُلق عظيم به سوي خالق. اي دل غمبار از عروج مهربان‌ترين خلق به خلق از خاک به افلاک.

  دمي غصه و غم از رحلت والاترين نبي و آخرين نبي اعظم حضرت محمد مصطفي (ص) به سوي خالق خويش. پيامبري که براي امت رحمت بود و برکت.

        پس رحلت جانگدازش تسليت باد

        و تسليتي مضاعف براي شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبي عليه‌السلام و سلاله پاکش حضرت امام رضا عليه السلام.

در آستانه سالروز رحلت پيامبر گرامي اسلام حضرت محمدبن عبدالله(ص) و شهادت امامان بزرگوارمان حضرت امام حسن مجتبي(ع) و حضرت امام رضا(ع) و در ايامي که دل ها از فراق ، داغدار و چشم ها به ماتم اشکبار است، سروده اي در وصف رسول خدا(ص)

  مگر يتيم نبودي خدا پناهت داد
    خدا که در حرم امن خويش راهت داد
    هجوم جهل و خرافه، هجوم تاريکي
    خدا پناه در آن دوره سياهت داد
    خدا، خدا و خدا، آن خداي بي مانند
    همان که عصمت پرهيز از گناهت داد
    همان که جان نجيب تو را مراقب بود
    همان که سينه خالي زاشتباهت داد
    توان و توشه به پايان رسيده بود، ولي
    خدا رسيد به فرياد و زاد راهت داد
    بگو که نعمت پروردگار پنهان نيست
    خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد
    خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
    خداکه فرصت تشخيص راه و چاهت داد
    چقدر واقعه آسماني و شفاف
    خدا به يمن دعاهاي صبحگاهت داد
    خدا که عاقبتي خير و خوش عطايت کرد
    خدا که آينه را نور با نگاهت داد
    قسم به روز، که خورشيد شمع خانه توست
    قسم به شب که خدا برتري به ماهت داد
    خدا که اشک تو را جلوه گهر بخشيد
    خدا که شعله روشن به جاي آهت داد
    خدا که جان تو را از الهه ها پيراست
    خدا که غلغله قول لااله ات داد
    يتيم آمده ام، مانده ام، پناهم ده
    مگر يتيم نبودي خدا پناهت داد

  گوهر صلوات

چراغ هدايت گري بشر، همواره روشن است؛ چنان که نام پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله جاويد است. روزهاي مقدس خدا، يادواره هايي از فضايل‌ند و امروز، رنگ و بوي صلوات گرفته ايم. امروز در فضايي آکنده از بغض و غزل گريه، دل را قرين عطر صلوات مي کنيم و در غمِ گل هاي محمدي شريک مي شويم. انگيزه اي فراهم شده تا با ارج نهادن به تلاش هاي بي وقفه حبيب خدا، از خوان پر کرامت صلوات بهره مند شويم. فرصتي مهيا شده تا پس از بررسي «معناي اين ذکر شريف» و «چگونگي درود عرشيان و فرشيان»، و نيز بررسي «صلوات در قرآن کريم» و «نماز»، به مساحت معنوي اين ذکر کوتاه بيشتر پي ببريم. از جمله بدانيم: «صلوات گناهان را از ميان مي برد»، «وسيله برآمده شدن حاجات است»، «فقرزدايي مي کند»، «باعث استجابت دعا مي شود»، «نقش مهمي در قيامت و در سنجش اعمال دارد» و «در محو شدن گناهان مؤثر است».

با هم به سمت دشت اشراق صلوات گام برمي داريم:

        اللهم صل علي محمد و آل محمد

  در حزن بي شمار

مسجدالنبي در تراکم سوگ واژه هاي وداع، غمگنانه ترين تصوير امروز است. صلوات و محراب و منبر، در جامه اشکند و مهرانگيزترين خانه وحي، در حزن بي شمار. صحيفه هاي رسولان پيشين، در محضر شريف قرآن با دسته گل هاي تسلي نشسته اند. سرتاسر امروز، درياي تيره ماتم است. بوي شرجي عزا، سرزمين شعرهاي آيين را فرا گرفته است.

28 صفر، پاي هموارترين بيان ها را نيز به تيغستان اندوه کشانده است. تاريخ که روزگاري هجرت طربناک پيامبر را تا مدينه عاشق ديده بود، اينک اين هجرت غمبار را چگونه روايت کند؟ دستي کو تا غبار تلخ مرثيه را بزدايد؟ همه هستي مصيبت زده اند. با کوچ زبده وجود، گرداگرد دين برگزيده، شيون هايي از تبار غروب است و ماتم سرايي. نگاه کن کنار رسالت سبزي که بر دوش قلم نهاده شده، داغ بيست و هشتم صفر را.

  معناي صلوات

صلوات در اصل به معناي دعاست و نماز را به دليل دربرداشتن دعا، «صلاة» مي گويند. در عرف، صلاة را بر دو چيز اطلاق مي کنند: يکي «درود»، که دعايي خاص است و ديگري «نماز» که عبادتي مخصوص است.

گفته اند حقيقت دعا آن است که بنده با تمام اعضا خدا را بخواند. درود دهنده نيز بايد گاه فرستادن صلوات، دلش با زبان موافق باشد و اين الفاظ کوتاه و روشن را با تأمّل و توجه جان، همراهي کند.

پژوهش بيشتر در ترجمان صلاة، ما را به احتمال هاي ديگري در اين زمينه رهنمون مي‌سازد: گروهي صلاة را از «صله» دانسته اند و بر اين عقيده اند که نمازگزار حقيقي آن است که در حال نماز، از خلق منفصل و به خالق متصل گردد، و درود دهنده کامل نيز آن است که از آثار بدعت، منقطع و به انوار سنت متصل شده باشد. دسته ديگر، ريشه صلاة را «تصليه» مي دانند که به معناي پيروي است. بر اين اساس، نمازگزار، پيرو شارع در امر او و درود دهنده، تابع پروردگار و فرشتگان خواهد بود، به فرموده آيه شريف: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ». (احزاب: 56)

  صلوات در قرآن کريم

قرآن مجيد در آيات فراواني، از آخرين سفير الهي و اين شخصيت پرفروغ عالم هستي، به شکل هاي گوناگون سخن گفته و چهره مقدس و ملکوتي اش را به تصوير کشيده است. گاه نام مقدسش را با تعظيم ياد مي کند. زماني اطاعت از او را اطاعت از پروردگار و نافرماني او را نافرماني خدا برمي شمارد. گاهي به وجود پربرکتش سوگند ياد مي کند و وقتي ديگر به دفاع از او برمي خيزد.

خداي کريم افزون بر بيان اوصاف پيامبراعظم صلي الله عليه و آله در قرآن مجيد،  احترام به آن حضرت را يکي از واجبات مسلمانان برشمردهو در آياتي، همگان را به اين امر مهم و وظيفه شرعي فراخوانده است. از جمله مصداق هاي آشکار احترام پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله ، مسئله صلوات است. جالب اينکه پروردگار پيش از آنکه چنين دستوري را صادر کند، نخست خود و فرشتگانش براي پيامبر، صلوات مي فرستند و سپس مي فرمايد: «اي مؤمنان! شما نيز به دليل اداي احترام و رعايت حقوق رسول خدا صلي الله عليه و آله بر او صلوات و درود بفرستيد». (احزاب: 56)

  پيوند صلوات و نماز

در تفسير منسوب به امام حسن عسکري عليه السلام آمده است: «از حقوق نماز اين است که پس از نماز، با اعتقاد به اينکه پيامبر و آلش بهترين انتخاب شدگان هستند، بر آنها صلوات بفرستي».

از امام صادق عليه السلام نيز روايت شده است: «روزه با دادن زکات فطره تمام مي شود، همان طور که نماز با صلوات بر محمد و آلش به پايان مي رسد. کسي که روزه بگيرد و عمدا زکات فطره ندهد، روزه اش، روزه نيست، همان گونه که اگر کسي نماز بخواند و عمدا صلوات بر محمد و آلش را ترک کند، نمازش، نماز واقعي نخواهد بود».

صلوات، برطرف کننده نياز

پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «صلوات فرستادن شما بر من، باعث روا شدن نيازهايتان است. در اين صورت، خدا را از شما راضي مي گرداند و اعمالتان را پاکيزه مي کند.»

امام صادق عليه السلام روش خواستن حاجت را اين گونه شرح مي دهد: «هرگاه اراده کرديد چيزي از نيازمندي هاي دنيا را از خداوند سبحان بخواهيد، ابتدا بايد خدا را بستاييد و سپس بر محمد و آل محمد صلوات بفرستيد. آن گاه حاجت خود را از خداوند کريم درخواست کنيد.»

نيز از آن حضرت است که: مردي وارد مسجد شد و پس از به جا آوردن نماز، دست به سوي درگاه خدا بلند کرد و نيازهاي خود را طلبيد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله که در مسجد حضور داشت، با مشاهده اين وضع فرمود: اين بنده در خواسته خود از خدا تعجيل کرد. سپس شخص ديگري آمد و دو رکعت نماز گزارد و ثناي خدا را به جا آورد. آن گاه بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله صلوات فرستاد و خدمت حضرت رسيد. رسول خدا صلي الله عليه و آله به او فرمود: «دعايت در آستانه اجابت است».

  برطرف شدن فقر با صلوات

فرستادن صلوات، توان گري مي آورد و فقر را از انسان مي زدايد. گويند: فقيري در حال تنگ دستي پيامبر را در خواب ديد. حضرت به او فرمود: اگر مي خواهي بي نياز شوي و خداوند براي تو از آسمان روزي برساند، بر من صلوات بفرست. پس از اين خواب، آن مرد شروع به فرستادن صلوات کرد. چند روزي نگذشته بود که در راه عبور از خرابه اي، پايش به خشتي خورد و هنگامي که خشت کنار رفت، ناگهان چشمش به گنجي از طلا افتاد، ولي با خود گفت: پيامبر فرموده که خدا از آسمان برايم روزي خواهد فرستاد. از اين رو، به آن دست نَزَد و به خانه رفت. در خانه جريان را براي همسرش تعريف مي کرد که به طور اتفاقي مرد يهودي اي که همسايه آنها بود، صداي او را از پشت بام شنيد و از محل گنج آگاه شد. يهودي، غلام خود را صدا کرد و سراغ گنج رفتند. وقتي به آن محل رسيدند، به غير از چند مار و عقرب چيزي ديگر نديدند. يهودي مار و عقرب ها را جمع کرد و به قصد انتقام از دروغ پردازي آن مردم مسلمان، آنها را به خانه آورد و از سوراخ پشت بام به خانه مرد مسلمان ريخت. همه مار و عقرب ها دوباره به طلا تبديل شدند و آن مرد فقير مسلمان به آرزوي خود رسيد و خدا از آسمان برايش روزي فرستاد. يهودي از شدت شگفتي فرياد زد: اين چه سرّي است که کوزه پيش من پر از مار و عقرب بود و نزد شما پر از دينار؟ آن مرد مسلمان گفت: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به من فرمود: اگر مي‌خواهي بي نياز شوي، بر من صلوات بفرست. در اين هنگام مرد يهودي اسلام آورد و مسلمان شد.

اگر از آفت دوران شکسته حال شوي

  امان طلب ز جناب مقدس نبوي

  و گر سهام حوادث تو را نشانه کند

پناه بر به حصار درود مصطفوي

  استجابت دعا با صلوات

دعا براي رسيدن به مرحله استجابت، نيازمند صلوات است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «هر کس، اگر حاجتي داشته باشد، بايد اول بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد، سپس حاجت خود را بخواهد و در پايان دعا نيز صلوات بفرستد؛ زيرا حق تعالي، کريم تر از آن است که دو طرف دعا را قبول کند و وسط دعا را نپذيرد.

صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله ، حجاب ها را برطرف مي کند.» بيان ديگر ايشان چنين بر جان ها مي نشيند: «هميشه ميان دعا و مستجاب شدنش، حجابي مي آيد و مانع مي شود، و تا بر محمد صلي الله عليه و آله صلوات فرستاده نشود، آن حجاب برطرف نمي گردد».

بي بدرقه درود او هيچ دعا

  البته به منزل اجابت نرسد

  صلوات، مهريه حوّا بوده است. در أمالي شيخ صدوق آمده است که حضرت آدم عليه السلام ده بار بر پيامبر صلوات فرستاد تا خداوند حوا را به ازدواج او درآورد.

  ارتباط پيامبران پيشين با صلوات

امام هادي عليه السلام به عبدالعظيم حسني فرمود: حق تعالي ابراهيم را خليل خود گردانيد به دليل آنکه بسيار بر محمد و آل او صلوات مي فرستاد.

خداوند به موسي عليه السلام وحي کرد: اي موسي! آيا مي خواهي من به تو، از کلامت به تو، از نگاهت به چشم تو، از روحت به بدن تو و از انديشه ات به دل تو نزديک تر باشم؟ موسي عليه السلام عرض کرد: آري. خطاب رسيد: اکنون که جوياي اين سعادت هستي، بر حبيب من، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله صلوات بفرست؛ زيرا صلوات بر او، رحمت و نور است.

  صلوات و رنج شيطان

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله از راهي عبور مي کرد. شيطان را ديد که خيلي ضعيف و لاغر شده است. از او پرسيد: چرا به اين روز افتاده اي؟ گفت: اي رسول خدا! از دست امت تو رنج مي برم. پيامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند؟ گفت: امت شما  شش ويژگيدارند که من طاقت ديدن آنها را ندارم:

  1) آنکه هر وقت به هم مي رسند، سلام مي کنند.

  2)اينکه با هم مصافحه مي کنند.

  3)آنکه هر کاري مي خواهند انجام دهند، ان شاءالله مي گويند.

  4) از گناهان استغفار مي کنند.

  5)تا نام شما را مي شنوند، صلوات مي فرستند.

  6)ابتداي هر کار بسم الله الرحمن الرحيم مي گويند.

در بخش آغازينِ روايتي مي خوانيم: «فرداي قيامت در ترازوي عدل الهي، چيزي سنگين تر از ذکر صلوات بر محمدو آل محمد صلي الله عليه و آله نيست».

حِرز امان چيست؟ نعت و نام محمد صلي الله عليه و آله

صلّ عَلي سيّدالأنام محمد صلي الله عليه و آله

در تاريخ آمده است: زني، پسر نابينا و ناشنوايي داشت. روزي خدمت پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله رسيد و درخواست کرد بچه او را شفا دهد. حضرت فرمود: اي زن! اگر مي خواهي شفا يابد، بر من صلوات بفرست. آن زن برخاست و در مسير خانه، هر گامي برمي داشت، يک صلوات مي فرستاد. هنگامي که به خانه رسيد، فرزند خود را سالم ديد. پس خدمت پيامبر بازگشت و موضوع شفا يافتن فرزندش را به آن حضرت عرض کرد. حاضران در مجلس، شادمان گشتند. آن گاه جبرئيل نازل شد و عرض کرد: خداوند مي فرمايد: همان گونه که او را به برکت صلوات شفا دادم، در روز قيامت، گناهان امت تو را نيز به برکت صلوات مي آمرزم.

سر خيل رُسُل، شافع روز عَرَصاتب نمود به امت از کَرَم راه نجات فرمود خدا جمله گناهش بخشدهر کس که براي من فرستد صلوات.

صلوات، موجب حصول رضاي خداست: تمجيد و پرداختن به مدح کسي، موجب خرسنديِ دوست او مي شود. از اين رو، ياد کردن حبيب خدا با صلوات ـ که نشانه تعظيم است موجب خشنوديِ حق تعالي است.

صلوات، موجب اثبات محبت بنده به خداست: زيرا نشانه دوستي کسي، دوستي با دوست او نيز هست و چون حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله ، حبيب پروردگار است، پس دوستي با آن حضرت، نشانِ دوستي با خداوند متعالي است.

صلوات، موجب حيات دل است: مؤمن راستين، همواره گوش به فرمان قادر متعالي گام برمي دارد. صلوات، فرمان خداست و مؤمن با فرستادن صلوات، امر الهي را اطاعت مي کند. حيات دل، چيزي جز اين نيست که انسان در مسير ايمان، مطيع فرمان باشد.

صلوات، موجب هدايت دل است: هر عملي، اثري در دل پديد مي آورد. بديهي است هر چه آن عمل به تکرار بينجامد، ميزان اثرگذاري اش بر دل بيشتر است. تکرار و مداومت درود نبوي ـ به شرط توجه روحانيت خاتم رسولان ـ موجب بروز آثار محبت رسول خدا صلي الله عليه و آله در دل هاست که در پي اين معنا، زواياي باطني با نور هدايت آشنا مي شود.

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله :

بهترين اعمال در آخرت سه چيز است:

  الف)صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله

  ب) آب رساني به تشنه ها

  ج) دوستي علي بن ابي طالب عليه السلام.

برخي از فرشتگان در شب معراج به پيامبر گفتند: ما منتظريم تا شخصي از امت شما صلوات بفرستد و ما براي او قصري بسازيم.

  عبدالسلام بن نعيم گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: من داخل کعبه شدم و دعايي به خاطرم نيامد به جز صلوات بر محمد صلي الله عليه و آله . امام فرمود: آگاه باش کسي از خانه خدا مانند تو در فضيلت و ثواب، بيرون نيامده است.







نا اميدي

بسم الرحمن الرحيم

وَهُوَ الَّذِى يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُواْ وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِىُّ الْحَمِيدُ
 وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْارضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَآبَّةٍ وَ هُوَ عَلَى‏ جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَآءُ قَدِيرٌ

شورا28و29

و اوست که پس از نا اميدى مردم باران مي‌فرستد و رحمت خويش را گسترش مي‌‏دهد و اوست سَرور ستوده.
 و از نشانه‌‏هاى قدرت او آفرينش آسمان‏ها و زمين است و جنبندگانى که در آن دو پراکنده‌‏اند و او هرگاه بخواهد بر گردآورى آنها تواناست.

 

شايد موقعيت پيش آمده در استان کرمان از نظر کم باراني در سال جاري کم سابقه باشد اما براي مردم شهرستان انار که چندين سال است که با باراني کمتر از50ميليمتر روبرو هستند نا اميد کننده‌تر باشد. در همين احوالات بودم که به اين آيه برخوردم و بسيار اميدوار شدم چون ديده مي‌شود اگر انسان در آستانه نااميدي قرار گيرد خداوند درهاي رحمت خود را بر روي او مي‌گشايد. ما هم به اميد همين کلام خداوند در نااميدي خود اميدوار شديم که حتماً در وقت مناسب باران رحمت نازل خواهد شد.انشا‌ءالله







سخن 23

هوالحق

امام جعفر صادق عليه السلام:

عفو و گذشت زکات پيروزي است.

رفتار برادر ايماني خود(نه دشمن) را به بهترين وجه تفسير و برداشت کن!

اگر باطن آدمي اصلاح شود، رفتارش محکم و دلچسب خواهد بود.

هرکس از شما به بلايي مبتلا شود و صبر کند، اجرش مثل هزار شهيد است.

سعي کردن در برآورده کردن حاجات مومنين بهتر است از هفتاد مرتبه طواف خانه خدا.

دل حرم خداست در حرم، غير خدا را منشان.

انسان عارف، چهره باز و خندان و دلي حزين و ترسان دارد.

پشيماني از گذشت، برتر از پشيماني از کيفر دادن است.

دقت و تفکر در علوم،عقل را بارور مي‌کند.

سخن 22    سخن21    سخن20   سخن19   سخن 18  سخن17   سخن16   سخن 15   سخن14   سخن 13  سخن12   سخن11  سخن10    سخن9   سخن8  سخن ?  سخن ?   سخن?   سخن?     سخن3    سخن?     سخن1 






عاشورا و تقويم شمسي

 

 يا رب العالمين

اين  نوشته تکميلي نوشته  مطابقت سال قمري و شمسي است که از سايت باشگاه جام نقل شده است

مقدمه

يکي از مسائل بحث برانگير و مورد تحقيق بسياري از افراد (خصوصا مسلمانان ) ، مسئلة انطباق تاريخهاي قمري و شمسي بر يکديگر است. زيرا تاريخچة وقايع تاريخي اسلام بر مبناي تقويم قمري بيان شده و در بعضي موارد براي ما شايد مهم است که بدانيم هر يک از اين تاريخها بر چه تاريخ شمسي منطبق است؟ مثلا واقعة عاشورا در کدام فصل سال و به عبارت دقيق تر در کدام تاريخ شمسي روي داده است؟ بررسي اين مسئل چند راه حل دارد که عبارتند از : روش بررسي تاريخي و روايتي ، روش محاسبات تقريبي، روش محاسبات دقيق نجومي و ... .
با توجه به اينکه در گذشته محاسبات مربوط به تقويم، خيلي دقيق نبوده است و روشهاي محاسباتي و مشاهداتي براي تعيين روز اول و آخر ماه هاي قمري با روشهاي کنوني تفاوت داشته است، روشهاي محاسبات دقيق نجومي منجر به جوابهايي مي شوند که از نظر انطباق بر تقويم هاي فعلي دقيق و بدون خطا مي باشند . اما از نظر بررسي تاريخي و روايتي ممکن است اختلاف داشته باشد. اين اختلاف يکي از لحاظ سنديت تاريخي و روايتي است و ديگري اختلاف روشهاي تعيين تقويم در گذشته و حال است. لذا هر گونه اختلاف بين محاسبات دقيق بر اساس روشهاي فعلي و بررسي هاي تاريخي و روايتي امري طبيعي است اما اين اختلاف حدي دارد . از نظر بررسي هاي نجومي و اختلافات تقويم، حداکثر اختلاف نمي تواند از روز در نتايج محاسبات بيشتر باشد (3 روز براي اصلاح تقويم گريگوري در زمان صدر اسلام و 2 روز براي اصلاح تقويم قمري ناشي از هلالهاي بحراني که بعدا توضيح داده خواهند شد (
از طرفي تقويم هجري قمري بر مبناي رؤيت هلال پايه گذاري شده است. در نتيجه مشکلات زيادي براي محاسبة دقيق تبديل قمري به شمسي وجود دارد. زيرا پريود و دورة زماني دقيقي براي هلالهاي ماه نو وجود ندارد. از طرفي در گذشته رؤيت هلال با چشم مسلح امکان پذير نبوده است و با پيشرفت علم آنرا مبناي تعيين اول ماه قرار داده اند که خود اختلاف گذشته و حال را مي رساند. در اين مقاله ابتدا با انواع تقويم ميلادي آشنا مي شويم و سپس تقويم هجري قمري و در ادامه روش محاسبات تقريبي و روش محاسبات دقيق نجومي و نتايج حاصله از تبديل قمري به شمسي بيان مي شوند. در آخر بررسي مسائل تاريخي وروايتي از اين موضوع نيز آمده است .


2. بررسي تقويم هاي ميلادي

روز شماري و تقويم و نگهداري آن يکي از مسائل حساس براي بيان وقايع تاريخي بر حسب پارامتر زمان مي باشد. يک تقويم دقيق بايد بر اساس دورة تناوب حرکت زمين بدور خورشيد صورت بگيرد تا گذشت زمان بر اساس يکي از وقايع طبيعي يعني فصول بدون تغيير ثابت بماند. يعني شروع فصل بهار هميشه شروع سال باشد . شروع فصل بهار با يک پديدة نجومي روبروست. يعني زمين به نقطه اي از مسير خود مي رسد که در آن نقطه طول شب و طول روز در تمام نفاط کرة زمين با هم برابر و برابر با 12 ساعت است. که به آن، نقطة اعتدال بهاري (يا وِرنال Vernal ) مي گوييم .
پريود زماني سال اعتدالي را 2422/365 روز خورشيدي تعيين کرده اند که محاسبات تقويم شمسي بر اين اساس مي باشد(که دقيق ترين تقويم موجود مي باشد). اما در تقويم ميلادي، در گذشته هاي دور از مقدار دقيق اين پريود آگاهي وجود نداشت و باعث مي شد اثرات ناديده گرفتن اعشار آن به عقب افتادگي بهار و يا جلو افتادگي آن منجر شود. يعني در تقويم ميلادي بايد اول فروردين همواره 21 مارس اتفاق بيافتد. لذا انواع تقويم ميلادي بوجود آمده است که اکنون يکي از تقويم¬هاي دقيق ميلادي را در بدست آورده اند .

الف) تقويم اوليه : مصري هاي قديم سال را 365 روز در نظر مي گرفتند. در نتيجه هر 4 سال اول بهار (اول فروردين) يک روز زودتر از طبيعت، در تقويم اعلام مي شد. يعني بعد از 4 سال 22 مارس و بعد از 8 سال 23 مارس ، اول بهار اعلام مي¬شده است .

ب) تقويم ژولين : 45 سال قبل از ميلاد در زمان ژول سزار، براي رفع مشکل فوق قيصر روم به يکي از منجمين اسکندريه (سوسيژن) پيشنهاد کرد سال را 25/365 روز در نظر بگيرند. در نتجيه در هر چهار سال، سه سال 365 روز و يکسال 366 روز (سال کبيسه) در نظر گرفته مي شد که اعمال يک روز سال کبيسه به ماه فوريه صورت گرفته و اين نوع تقويم به تقويم ژولين معروف شده است. اين تغيير هم خيلي دقيق نبود. زيرا سال به اندازة 0078/0 روز از سال واقعي بزرگتر بود. در نتيجه هر 128 سال، اول بهار (اول فروردين) يک روز ديرتر از طبيعت، در تقويم اعلام مي شد. يعني بعد از 128 سال 20 مارس و بعد از 256 سال 19 مارس اول بهار اعلام مي شده است .

ج) تقويم گريگوري : در سال 1582 ميلادي، اول فروردين برابر با 11 مارس قرار گرفت. در نتيجه براي رفع اين مشکل اسقف اعظم گريگور (پاپ) سيزدهم، ده روز را از تقويم حذف کرد و قرار شد در هر 400 سال 97 سال کبيسة 366 روز و بقيه را سال معمولي در نظر بگيرند. يعني طول سال را 2425/365 روز( ) در نظر گرفت. اين تغيير هم خيلي دقيق نبود. زيرا به اندازة 0003/0 روز از سال واقعي بزرگتر بود. در نتيجه هر 3330 سال ( ) ، اول بهار (اول فروردين) يک روز ديرتر از طبيعت، در تقويم اعلام مي شود. يعني در سال 4900ميلادي 20 مارس اول بهار خواهد بود. لذا از بعد از سال 1582 ميلادي به بعد، براي تبديل تاريخهاي ميلادي و شمسي به يکديگر اختلافي پيش نمي آيد. اما قبل از اين تاريخ بايد تصحيح زير را حساب نمود و به تاريخ شمسي اضافه نمود(علامت کروشه براي محاسبة جزء صحيح مي باشد) :


براي مثال اين مقدار تصحيح در 11 مارس سال 1582 برابر با 10 روز خواهد بود . مي دانيم که در حال حاضر، 11 مارس برابر با 20 اسفند است. از آنجايي که اين تاريخ ميلادي قبل از 21 مارس 1582 مي باشد پس بايد تصحيح را اعمال نمود. يعني عدد 10 را با 20 اسفند جمع مي کنيم و 1 فروردين بدست مي آيد . اين مقدار تصحيح براي سال 680 ميلادي (سال شهادت امام حسين (ع) ) برابر با 3 روز بدست مي آيد :


3. تقويم هجري قمري

همانطور که گفته شد تقويم هجري قمري بر مبناي رؤيت هلال پايه گذاري شده است. در نتيجه مشکلات زيادي براي محاسبة دقيق تقويم قمري وجود دارد. زيرا پريود دقيقي براي هلالهاي ماه نو وجود ندارد. بطور متوسط هر ماه قمري 29 روز و12 ساعت و 44 دقيقه و 5/2 ثانيه طول مي کشد (مقادير واقعي مي تواند کمتر يا بيشتر از اين مقدار باشد که بستگي به مدار ماه و تأثيرات جاذبي و گرانشي زمين، خورشيد و ديگر سيارات بر کره ماه دارد). در نتيجه با ضرب کردن اين عدد در 12 ماه، يکسال قمري بطور متوسط 354 روز و 8 ساعت و 48 دقيقه و 30 ثانيه بدست مي آيد (مقادير واقعي سال قمري نيز مي تواند کمتر يا بيشتر از اين مقدار باشد) .

يعني سال قمري بطور متوسط به اندازة 10 روز و 21 ساعت و 16 ثانيه از سال شمسي کوتاه تر است. مسلمين در زمان خلافت عمر مبدأ تاريخ قمري را روز اول محرم سالي که پيامبر اکرم (ص) به مدينه هجرت نمودند، قرار دادند. در تقويم قمري سال قمري را 354 روز در نظر گرفته و تقريبا هر سه سال آنرا 355 روز در نظر مي گيرند که اعمال آن معمولاً در ماه ذيحجه ويا ماه هاي بحراني صورت مي گيرد. بدين ترتيب محاسبات نجومي نشان مي دهد که در سالهاي 2 ، 5 ، 7 ، 10 ، 13 ، 15 ، 21 ، 24 ، 29 قمري و ... ، سالهاي کبيسة قمري 355 روزه اعمال شده است .

4. محاسبات تقريبي تبديل قمري به شمسي

در سال 1381، اول فروردين برابر با 6 محرم 1423 بوده است. و اختلاف سال شمسي و قمري برابر با 42 سال مي باشد. که در مواردي براي تبديل سال شمسي به سال قمري و بالعکس مي توان نوشت :

ويعني بطور تقريبي هر 33 سال شمسي برابر با 34 سال قمري است. به عبارت ديگر هر 33 سال شمسي، محرم در فروردين ماه خواهد بود و شروع سال قمري و شمسي با هم خواهند بود. اکنون مي توان سال شمسي را بر33 تقسيم کرده و سپس با سال شمسي جمع کنيم تا سال قمري بدست آيد. ويا سال قمري را بر34 تقسيم کرده و از سال قمري کم کنيم تا سال شمسي بدست آيد. براي مثال سال 61 قمري برابر با سال 59 شمسي بدست مي آيد .
براي تبديل روز و ماه قمري به شمسي و بالعکس مي توان بطور تقريبي تعداد روزهاي گذشته شده از يک تاريخ قمري را تا تاريخ فعلي محاسبه نمود و با سال شمسي همان تاريخ مقايسه کرده و سپس بصورت رجوعي، ميزان عقب افتادگي را محاسبه کرد. براي مثال در سال 1384، سه شنبه 11 بهمن برابر با اول محرم 1427 مي باشد. بطور تقريبي اول محرم سال 61 قمري برابر با چه تاريخ شمسي است؟

تعداد سال گذشتة قمري برابر با سال مي باشد. در نتيجه تعداد روز را محاسبه مي کنيم :

يعني 484065 روز بين دو تاريخ فاصله است(از اول محرم 61 تا اول محرم 1427). اکنون اين عدد را بر سال شمسي تقسيم مي کنيم :

و يا 1325 سال و 119 روز با تاريخ فعلي اختلاف دارد. پس 59=1325-1384 و بايد 119 روز قبل از 11 بهمن را بدست آورد. 11 روز بهمن+ 30 روز دي + 30 روز آذر + 30 روز آبان + 18 روز مهر برابر با 119 روز مي شود پس 12 اُم مهرماه برابر 1 محرم سال 61 محاسبه مي شود. اکنون براي محاسبة روز هفته مي توان تعداد روزها را بر هفت تقسيم نمود و اعشار آنرا در عدد هفت ضرب کرده و جواب را از شماره روز هفته در تاريخ معلوم کم مي کنيم. در مثال فوق خواهيم داشت :

چون در تاريخ معلوم، 11 بهمن برابر با سه شنبه است، پس يک روز از آن کم مي کنيم تا روز 12 مهر سال 59 بدست آيد. يعني روز 12 مهر سال 59، دوشنبه بوده است .

5. روش محاسبات دقيق نجومي براي تبديل تاريخ قمري به تاريخ شمسي

در اين روش با توجه به محاسبات معمول مدار ماه و در نظر گرفتن کلية اثرات ممکن روي مدار ماه از جمله تأثيرات جاذبي و گرانشي سيارات و خورشيد و زمين و اثرات حرکات پرسيشن و نوتيشن محور دوراني زمين، بطور دقيق مي توان زمان عبور ماه را از صفحة شامل زمين و خورشيد محاسبه نمود. که به اين زمان، زمان مقارنة ماه و خورشيد مي گويند. روز اول ماه را مي توان با در نظر گرفتن شرايط بحراني هلال حداکثر تا دو روز بعد از اين تاريخ در نظر گرفت (بر اساس بررسي مقدار پارامترهاي رؤيت پذيري رؤيت هلال در زمان غروب خورشيد يک محل ).
مقارنة ماه محرم سال 61 در تاريخ 28 سپتامبر سال 680 ميلادي، ساعت 17 و 7 دقيقه بر حسب زمان محلي عربستان (مکه و مدينه) محاسبه مي شود. با توجه به بحراني بودن اين هلال در عربستان، بر اساس اکثر معيارهاي فعلي رؤيت هلال، احتمال رؤيت (با چشم غير مسلح) در 29 سپتامبر در عربستان وجود داشته اما در عراق (کربلا) رؤيت هلال منتفي بوده است و رؤيت به 30 ام سپتامبر موکول مي شود. در نتيجه اول اکتبر سال 680 ميلادي برابر با اول محرم سال 61 هجري قمري در عراق است. اما براي تبديل به تاريخ هجري شمسي، در حال حاضر اول اکتبر برابر با 9 مهر ماه است. قبلا بيان کرديم به لحاظ تصحيح گريگوري در تقويم ميلادي در سالهاي قبل از 1582 ميلادي، بايد در سال 680 ميلادي 3 روز آنرا تصحيح کنيم. در نتيجه اول اکتبر 680 برابر با 12 مهرماه است نه 9 مهر ماه .
از طرفي روز ژولين، تعداد روزهاي گذشته از مبدا تاريخ ژولين را نشان مي دهد و از تقويم هاي دقيق محسوب مي شود. اگر روز ژولين اول محرم 61 و روز ژولين اول محرم 1427 را پس از محاسبه از هم کم کنيم ، تعداد روزهاي گذشته شده بين اين دو تاريخ بدست مي¬آيد :


اکنون براي محاسبة روز هفته مي توان تعداد روزها را بر هفت تقسيم نمود . اعشار آنرا در هفت ضرب کرده و جواب را از شماره روز هفته در تاريخ معلوم کم مي کنيم. در مثال فوق خواهيم داشت :

چون در تاريخ معلوم 11 بهمن برابر با سه شنبه است، پس يک روز از سه شنبه کم مي کنيم تا روز هفتة 12 مهر سال 59 ، دوشنبه بدست آيد. به همين ترتيب، محاسبات مشابه انجام شده است که نتايج و خلاصة محاسبات را در جدول شمارة يک، جدول شمارة 2 و جدول شمارة 3 مي بينيد .

جدول شمارة 1 : مبدأ تاريخ هجري قمري، هجرت پيامبراکرم به مدينه و اول محرم سال 61

مطابقت با تقويم هجري شمسي زمان مقارنه ماه با خورشيد

روز اول ماه قمري تاريخ شمسي روز هفته تاريخ ميلادي زمان روز ژولين تاريخ ميلادي

1 اول محرم سال اول قمري 14/7/622 9 و 31 دقيقه 7/1948439 16/7/622 28 تير سال 1 دوشنبه
2
اول ربيع الاول سال اول 11/9/622 4 و 25 دقيقه 7/1948498 13/9/622 25 شهريور 1 دوشنبه
3
اول محرم سال 61 قمري 28/9/680 17 و 7 دقيقه 7/1969701 1/10/680 12 مهر 59 دوشنبه

جدول شمارة 2 : مطابقت وقايع تاريخي قمري اسلام قبل از واقعة عاشورا با تقويم شمسي
واقعة تاريخي تاريخ قمري روز ژولين تاريخ ميلادي روز هفته تاريخ شمسي شمارة ماه
ازدواج امام علي وحضرت فاطمه 1 ذيحجه سال 2 7/1949118 25/5/624 جمعه 7 خرداد سال 3 16061 -
ولادت امام حسن (ع) 15 رمضان سال 3 7/1949397 28/2/625 پنجشنبه 12 اسفند 3 16052 -
ولادت امام حسين (ع) سوم شعبان سال 4 7/1949711 8/1/626 چهارشنبه 21 دي 4 16041 -
ولادت حضرت زينب (س) 5 جمادي الاول 5 7/1949978 2/10/626 پنجشنبه 13 مهر 5 16032 -
واقعة غديرخم 18 ذيحجه سال 10 7/1951970 16/3/632 دوشنبه 28 اسفند 10 15965 -
رحلت پيامبر (ص) 28 صفر سال 11 7/1952040 25/5/632 دوشنبه 7 خرداد 11 15963 -
شهادت حضرت فاطمه (س) 13 جمادي الاول 11 7/1952113 6/8/632 پنجشنبه 18 مرداد 11 15960 -
شهادت حضرت فاطمه (س) 3 جمادي الثاني 11 7/1952130 25/8/632 يکشنبه 6 شهريور 11 15959 -
ولادت حضرت ابوالفضل 4 شعبان سال 26 7/1957508 15/5/647 سه شنبه 28 ارديبهشت26 15777 -
ولادت حضرت علي اکبر 11 شعبان سال 33 7/1959996 7/3/654 جمعه 19 اسفند 32 15693 -
ولادت امام سجاد (ع) 5 شعبان سال 38 7/1961761 5/1/659 شنبه 18 دي 37 15633 -
شهادت حضرت علي(ع) 21 رمضان سال 40 7/1962516 29/1/661 جمعه 12 بهمن 39 15608 -
شهادت امام حسن (ع) 28 صفر سال 50 7/1965859 26/3/670 سه شنبه 9 فروردين 49 15495 -
ولادت امام باقر (ع) 1 رجب سال 57 7/1968460 9/5/677 شنبه 22 ارديبهشت56 15406 -

همچنين محاسبات دقيق نجومي ديگر انجام شده است که پديده هاي نجومي براي محرم سال 61 و در مکاني با مختصات شهر کربلا در زير بدست آمده است :
-
در اول محرم سال 61 فاصلة زمين تا خورشيد، دقيقا برابر با يک واحد نجومي بوده است (626/149 ميليون کيلومتر) و فاصلة کره ماه تا زمين در اوج خود يعني 406000 کيلومتري قرار داشته است .
-
ساعت 15 و 15 دقيقة بعد از ظهر روز تاسوعا (نهم محرم سال 61)، ماه از آزيموت 112 درجه در کربلا با فاز 77 درصد روشنايي طلوع مي کند(يعني از حدود موقعيت اردوگاه عمر بن سعد و حوالي شط فرات نسبت به ناظري در خيمگاه امام حسين (ع) ماه طلوع مي کند). و 55 دقيقه بامداد عاشورا با فاز 81 درصد روشنايي، غروب مي کند و آسمان کربلا کاملا تيره و تار مي گردد .
-
طلوع سياره زهره در روز عاشورا (10 محرم سال61) 3 ساعت قبل از طلوع خورشيد و دو ساعت بعد از غروب ماه در ساعت 3 بامداد اتفاق افتاده است .
-
خورشيد ساعت 6 و 7 دقيقة صبح عاشورا از آزيموت 99 درجه (حدود شرق) در کربلا طلوع مي کند. و در ساعت 17 و 30 دقيقه غروب آن در آزيموت 5/260 درجه (در پشت خيمگاه سوخته امام حسين ع) اتفاق مي افتد .
-
ماه در ساعت 12 ظهر روز اول محرم سال 61 وارد صورت فلکي عقرب مي شود. و ساعت 18 روز سوم محرم با ورود ماه به صورت فلکي قوس، از صورت فلکي عقرب خارج مي شود. ماه از روز 6 تا 8 محرم در صورت فلکي جدي قرار دارد و سپس تا روز 12 اُم محرم در صورت فلکي دلو قرار گرفته است .
-
پديدة نجومي بسيار مهمي که اتفاق مي افتد در روز 6 محرم مي باشد. در ساعت حدود 18 ماه از فاصلة کمتر از 1 درجة جنوب سيارات نپتون و مشتري (که کنار يکديگر قرار دارند) عبور مي کند .
-
در ابتداي رمضان سال 60 قمري خورشيد مي گيرد و در نيمة رمضان نيز ماه بطور کامل خسوف مي کند .
-
در ابتداي ربيع الاول سال 61 قمري خورشيد مي گيرد و در نيمة ربيع الاول نيز ماه بطور کامل خسوف مي کند .
-
بر اساس اين محاسبات، امام حسين در روز چهار شنبه بدنيا آمده اند و در روز چهار شنبه به شهادت رسيده اند .

جدول شمارة 3 : مطابقت تاريخ قمري واقايع عاشورا با تقويم شمسي
واقعة تاريخي تاريخ قمري روز ژولين ميلادي روز تاريخ شمسي شمارة ماه
مرگ معاويه 15 رجب 60 7/1969538 21/4/680 شنبه 4 ارديبهشت 59 15370 -
حرکت امام حسين به مکه 28 رجب 60 7/1969551 4/5/680 جمعه 17 ارديبهشت59 15370 -
ورود امام حسين به مکه 3 شعبان 60 7/1969555 8/5/680 سه شنبه 21 ارديبهشت59 15369 -
اعزام مسلم بن عقيل به کوفه 15 رمضان 60 7/1969596 18/6/680 دوشنبه 31 خرداد 59 15368 -
ورود مسلم بن عقيل به کوفه 5 شوال 60 7/1969616 8/7/680 يکشنبه 20 تير 59 15367 -
حرکت امام حسين به کوفه 8 ذيحجه 60 7/1969678 8/9/680 شنبه 20 شهريور59 15365 -
شهادت مسلم بن عقيل 9 ذيحجه 60 7/1969679 9/9/680 يکشنبه 21 شهريور 59 15365 -
به دار زدن ميثم تمار در کوفه 22 ذيحجه 60 7/1969692 22/9/680 شنبه 3 مهر 59 15365 -
شروع سال 61 قمري اول محرم سال 61 7/1969701 1/10/680 دوشنبه 12 مهر 59 15364 -
ورود امام حسين به کربلا 2 محرم61 7/1969702 2/10/680 سه شنبه 13 مهر 59 ""
ورود سپاه اِبن سعد به کربلا 3 محرم 61 7/1969703 3/10/680 چهارشنبه 14 مهر 59 ""
روز تاسوعا 9 محرم 61 7/1969709 9/10/680 سه شنبه 20 مهر 59 ""
عاشورا (شهادت امام حسين) 10 محرم 61 7/1969710 10/10/680 چهارشنبه 21 مهر 59 ""
ورود کاروان اسيران به کوفه 12 محرم 61 7/1969712 12/10/680 جمعه 23 مهر 59 ""
حرکت کاروان اسيران به شام 19 محرم61 7/1969719 19/10/680 جمعه 30 مهر 59 ""
ورود کاروان اسيران به شام 1 صفر سال 61 7/1969730 30/10/680 سه شنبه 11 آبان 59 15363 -
اربعين و روز ورود جابر به کربلا 20 صفر سال 61 7/1969749 18/11/680 يکشنبه 30 آبان 59 ""
وفات حضرت زينب در شام 15 رجب 62 7/1970247 31/3/682 دوشنبه 14 فروردين61 15346 -
قيام مختار ثقفي 14 ربيع الاخر 66 7/1971574 17/11/685 جمعه 29 آبان 64 15301 -

6. روش بررسي تاريخي و روايتي
با استفاده از نقل و قولها و روايتها و همچنين نتايج محاسبات ديگران نيز مي توان به نتايج نسبي دست پيدا کرد. با توضيحي که در مقدمه آمده است، نتايج اين روش بر تاريخهاي محاسباتي منطبق نيستند و اختلاف دارند که امري است طبيعي. ما بعضي از اين نکات را با ذکر منبع در زير آورده ايم :

1.در کتاب ستارگان و کيهان نوردي (انتشارات دانشگاه تهران 1352) صفحة 158، اول محرم سالِ اول هجري قمري برابر با 18 ژوئن سال 622 ميلادي بيان شده است که حدود يکماه عقب تر از محاسبات ما در اين مقاله است (البته محاسباتي نشان مي دهد که اين تاريخ چندان صحيح نمي باشد). بر طبق اين تاريخ اول محرم سال 61 برابر با اول سپتامبر 680 خواهد بود و عاشورا در روز دوشنبه 22 شهريور سال 59 شمسي محاسبه مي شود .
2. در کتاب مشهد الحسين (چاپ شده در حلب سوريه) به نقل از دکتر آستانة اصل، عاشورا مصادف با 26 سپتامبر 681 برابر با 7 مهر ماه سال 60 شمسي در روز پنج شنبه يا جمعه اتفاق افتاده است. که محاسبات نشان مي دهد اين تاريخ بر 10 محرم سال 62 هجري منطبق تر است (البته برابر با روز شنبه 9 مهر 60 نه جمعه 7 مهرماه!) يعني يکسال جلوتر از زمان واقعي در نظر گرفته شده است !
3. در کنکرة بررسي عبرتهاي عاشورا ، مصاديق و ويژگي هاي خواص و عوام (دانشگاه تبريز 20 مهرماه 1377)، از سوي سرهنگ فرهنگي بيان شد که عاشوراي سال 61 هجري قمري برابر با 22 مهرماه سال 59 هجري شمسي بوده است .
4. در کتاب حماسة حسيني (جلد اول صفحة 185) آمده است : عاشوراي آنوقت ظاهرا اواخر خرداد بوده است. که با دلايل علمي اين مقاله، اين تاريخ رد مي شود .
5. در کتاب لهوف علي قتلي الطفوف (صفحة 81) آمده است : حسين در روز سه شنبه سوم ذيحجه و به قولي روز چهار شنبه هشتم ذيحجه سال 60 هجري از مکه خارج شد. اگر ذيحجه 30 روزي باشد در نتيجه عاشورا پنجشنبه ويا دوشنبه خواهد بود(و گرنه اگر ذيحجه 29 روزه باشد، عاشورا چهارشنبه و يا يکشنبه است) .
6. در کتاب لهوف علي قتلي الطفوف (صفحة 85) امام حسين (ع) در روايتي به جنييان مي گويند : شما در روز شنبه که عاشوراست نزد من بيائيد .
7. در کتاب نفس المهموم (اثر شيخ عباس قمي) ترجمه علامه شعراني (در پاورقي با توضيح مترجم) به نقل از حجت الاسلام سلطان زاده، عاشورا را اواسط مردادماه بيان کرده است .
8.  در کتاب منتهي الامال (اثر شيخ عباس قمي) صفحة 155، روز تاسوعا برابر با پنجشنبه 9 اُم محرم آمده است .
9. در کتاب منتهي الامال (اثر شيخ عباس قمي) صفحة 147، ورود امام حسين به مکه برابر با پنجشنبه 3 اُم شعبان سال شصت هجري قمري آمده است.در نتيجه عاشورا برابر با روز جمعه (ويا پنجشنبه در صورت 29 روزه بودن رمضان يا شوال سال 60) خواهد بود .
10. از نظر روز هفته بررسي هاي فوق نشان مي دهند که تمام اخبار تاريخي نسبت به محاسبات نجومي سه روز جلوتر از محاسبات مي باشند. که اين احتمال مي رود تصحيح گريکوري در روز هفته نيز تأثير دارد .


7. نتيجه گيري

روشهاي مختلف بکار رفته در اين مقاله نشان مي دهد که محرم سال 61 هجري قمري در تاريخ اول اکتبر سال 680 ميلادي شروع مي شود. و با دلايل کافي، انطباق اين تاريخ با 12 مهر سال 59 هجري شمسي مطابقت دارد.. لذا عاشورا و تاسوعا برابر با 20 و 21 مهرماه خواهد بود. با مطالب بيان شده در قسمت مقدمه، اين نتيجه نمي تواند اختلاف بيش از 5 روز را داشته باشد. درنتيجه با يک برآورد خوب مي توان دريافت که عاشورا و تاسوعا در ابتداي فصل پائيز و در مهرماه اتفاق افتاده است .



-
منابع و مأخذ

- فرمولهاي ستاره شناسي براي محاسبه ها: ترجمة محمود لايقي فيروزآبادي، انتشارات آستان قدس رضوي

1368

- تقويم قدس : انتشارات بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي

- ماهنامة نجوم شماره هاي 84 تا 90 انتشارات شرکت زروان

- لهوف علي قتلي الطفوف ترجمة دکتر عقيقي بخشايشي انتشارات دفتر نشر نويد اسلام قم 1381

- مشهد الحسين : دکتر آستانة اصل انتشارات حلب سوريه2002

- حماسة حسيني (جلد اول) : شهيد مرتضي مطهري انتشارات صدرا 1381

- ستارگان و کيهان نوردي انتشارات دانشگاه تهران 1352

- معاني الاخبار شيخ صدوق : ترجمة عبد العلي محمدي شاهرودي انتشارات دارالکتب اسلاميه 1377

- نرم افزارهاي نجومي Hp3planet ، HnSky و MoonCalculator6 و ...

- لوحهاي فشردة منتهي الامال ، حليه المتقين و مفاتيح الجنان از بخش رايانه اي فرهنگستان قرآن کريم






نماز باران يا استسقاء

يا رحيم

آنقدر  خشکي و کم باراني بر استان کرمان غلبه نمود که قرار شد روز دوشنبه نماز  باران در تمام شهرها و روستاها خوانده شود. در انار هم نماز باران روز  دوشنبه 5 دي 1390 خوانده خواهد شد چون روز شنبه تا دوشنبه بهتر است که روزه  گرفته شود و سپس دست بدعا برداريم متن زير به همين مناسبت قلمي مي‌گردد در  ضمن نماز باران در امين شهر نيز در دشت خوانده هواهد شد اميد که همه با  شرکت در آن و با حالت تضرع و استغاثه و استغفار بدرگاه خداوند التماس  نمايند و باران ببارد چون در سال جديد هيچ باراني در شهرمان ديده نشده است  با اينکه استانهاي ديگر باران کافي بايده است.

خدايا تو رحيم و بخشنده هستيکاريکاتوري از حسين جنايي

خداوندا تو مهربانتريني براي همه

ايزدا تو سرشار از لطف و عنايت هستي براي همه بندگانت

اي رب العامين تو خالقي و بي نياز از همه چيز

اي رحمت بي پايان

اي خالق بي همتا

از عزت دهنده هر معزي

اي ستار هر عيب

اي که هر جنبنده‌اي در جنبش‌اش تجلي از توست و هر ساکن در سکونش پيداي تو

وقتي که همه دستشان از کمک کوتاه شود آنوقت به کوچکي و حقارت خود واقف و به عظمت‌ات معترف

ما امروز آماده‌ايم که اعتراف کنيم به ناتوانيمان به نيازمان به نقصمان و به نداريمان

ما امروز آمده‌ايم که بگوييم بدکار هستيم و پر از خطا و گناه

ما امروز جمع شده‌ايم که بر بي شرمي خود در برابرت عذر بخواهيم

امروز تجمع مي‌کنيم براي تمام غرورهاي گذشته خود و بي‌اعتنايي‌هايمان بگوييم که بي‌تو نيستيم

بدون رحمت تو رگ حياتمان بسته است

اگر نعمتهايت را نشمرده‌ايم براي اينکه در خودمان غرق شده بوديم

اگر مهربانيت نبود بارها در غلطيده و شکسته بوديم

هرچند که هنوز هستيم

ولي ملتمس درگاهيم

براي نيازي بزرگ آمده‌ايم

باز هم بي‌شرمي مي‌کني ولي خودت به عظمت‌ات ببخش که اگر نبخشي ناتوان از عذر آن هستيم

آنچه را که که کرده‌ايم خود مي‌دانيم که جز خطا و سهو نبوده

و آنچه گفته‌ايم پر از بي‌مغزي و بي‌فکري بوده

امروز هم آماده‌ايم که بگويم توبه

نمي‌دانم چه بگويم ، اين هم بايد از مرحمت خودت باشد که استغفرالله بگويم

اما اگر نعمت زبان نباشد باز ناتوان از گفتن همين هم هستيم

مي‌آيم بسويت ولي تو بايد بخواهي و اراده کني که ما ناتوان از همين آمدنيم

الهي به عظمت‌ات ما را ببخش

يا رب بر ما باز هم مهرباني نما

حق را چراغ راهمان قرار بده

از اشتباهات و خطاهاي زيادمان بگذر

همانطور که از پيشينيان توبه کارمان درگذشتي

لطف خودت را شامل حال ما کن هرچند که ما لايق آن نيستيم

در جمع خود کودکان معصومي را آورده‌ايم  که بگويم آنها از خطاي ماست که  محروم شده‌اند بر گناه ما بي‌گناهان را  محروم مکن و بخاطر بي‌گناهان از گناهان ما درگذر

ما حيواناتي را در دشت و صحرا مي‌بينيم  که از تشنگي بر ما لعنت مي‌گويند حق با آنهاست به حق خودت تشنگي آنها را  براي خطاي ما ادامه نده

آن گناهاني که راه رحمت‌ات را مسدود و  مانع بالا آمدن استغاثه ما شده است را ببخش که بخشنده‌تر از تو را سراغ  نداريم و گداتر از خود کسي را سراغ

بحق پيامبرت(ص) و بحق خاندان او ما را شامل رحمت‌ات فرما

و به حق همه صالحان بر کوتاهي ما قلم عف بکش

تا نزول رحمت‌ات را شاهد باشيم آيا شود  که چشمان گنه کارمان رحمت‌ بي انتهايت را ببيند اين نديدن هم تقصير قلب‌مان  است پس زياهي آنرا با نور خودت برطرف کن

اين بدکاران جمع شده بدرگاه‌ات را مورد رحمت قرار بده که اگر ندهي گمراهيمان از اين هم بيشتر خواهد شد و عقلمان ضايع گردد

خداوندا شايد حکام و قاضيان در احکام خود  ظلم نموده‌اند بحق کساني که حق‌شان پايمال گريده و از درخواست آن چشم  پوشيده‌اند و باز دچار گناهي ديگر شده‌اند بر ما رحم کنم و به تظلم خواهي  آنها توان عطاء فرما و ما روسياهان بدرگاهت آمده را عف فرما

يا رب بر محمد و آل او صلوات مي‌خواهيم  بفرستيم همانطور که شايسته آنهاست ولي نمي‌توانيم بر همين سلامي که الکن  است خود توانايي عطاء کن و آنرا بي‌نقص گردان

که دعايمان بدون اين صلوات ابتر نماند

اي بي‌نياز بر ما نيازمندان پُرو لطف کن و  توبه ما را بپذير و براي تمام نکرده‌هايمان چشم پوش و بر بدکرداريمان عذر  بپذير و باران رحمت‌ات را نازل فرما که امروز از ديروز و ديروز از روز قبلش  و امسال از سال قبل و سالقبل  از سالهاي قبل‌اش به آن نيازمندتر هستيم

خدايا! ما براي اينکه نشان دهيم لطفت‌ات  را فراموش نمي‌کنيم اينجا جمع شده‌ايم، بلکه جمع شده‌ايم که بگويم لطفت را  فراموش کرده‌ايم پس مجازات ما را بردار که به رحمت‌ات بيش از پيش و بيشتر  از پيش نيازمنديم.

پروردگارا! آيا بر بنده‌اي که آشکارا تو را مي‌خواند و بر گناه خود معترف است رحم نمي‌کني؟ من اطمينان دارم که رحم خواهي نمود.

آيا اشتباهات ما بسيار تکرار شده است و  باز هم قرار است تکرار شود خب معلوم است ما انسان خطا کاريم و بر اين خطاي  خود واقف چه کنيم در کنار همه هوش و عقل و انديشه مان زيادي حوس و شهوت  داريم و دنياگرا و مالپرست هستيم بر اين کم خردي ما خرده مگير

اللها! بر همه خردي ما و تمناي کبرما عيب مخواه و راه راست را خود بر ما آشکار کن

تا بتوانيم واقعيت را از غير آن و حق را از ناحق تشخيص دهيم

و بدينوسيله بتوانيم راه را پيدا کنيم و بپي‌مايم

خدايا تو که بر تضرع کنندکان خشم  نمي‌گيري پس من امروز براي تضرع آمدم و طلب باران رحمت دارم اگر بد تضرع  کرده‌ام خود آنرا اصلاح فرما و رحمت خود را نازل کن!

از امامان معصوم توست که اگر بندگان توبه  کنند تو برکت را و رحمت و نعمت خود را بر آنها باز مي‌فرستي و ما امروز  براي توبه آمده‌ايم اگر رحم نکني ما بر توبه خود شک داريم نه رحمت بي‌منهاي  تو ولي مي‌دانيم که توبه همان اظهار پشيماني است پس بر درگاه‌ات مي‌آوريم  که ما گناه کار هستيم و استغفار از آن مي‌کنيم که تو غفارالذنوبي

پس توبه ما را خواهي پذيرفت و بر گناه ما چشم خواهي بست و بر کودکان ما رحم و باران رحمت‌ات را خواهي فرستاد

خدايا بر ما رحم نکني حق داري اما حيوانات بيابان تو چرا؟

پروردگارا ! اگر باران رحمت‌ات را بر ما  نفرستي حق با توست ولي پرندگان و چرندگان و چهارپايان و موجودات زنده و بي  جان و .... را بدون رحمت و باران رها نفرما!

خدايا ما در بازار بر سر هم کلاه مي‌گذاريم و بر ترازوي حق استوار نيستيم و بر حق خود رضا نداريم ولي تو ما را ببخش

اي ايزد ما ! ما در کارمان کم مي‌گذاريم  در قضاوت يکطرفه مي‌رويم در حق ديگران متجاوزيم و از چراغ قرمز چهار راه و  زندگي عبور مي‌کنيم ولي نگاهمان به رحمت توست.

زکات مالمان را نمي‌دهيم و توقع بي‌جا  داريم خدايا گشايش کن که از اين گردنه‌ها صحيح بگذريم و چشم‌مان را مال  دنيا نگيرد و دست بخشش‌مان باز شود و فقرا را در سفره خود شريک کنيم

خمس مالمان را بپردازيم و بر يتيمان ترحم و ديگران را فراموش نکينم

حق را پاس بداريم و از تظاهر به حق و درستي بسيار بپرهيزيم.

حقا ما را نگهدار باش و سفره نعمت و برکت‌ات را بر ما بگستران و نزول رحمت و باران را بر ما ازديات بخش.




شب يلدا

ياهو

چون تير رها گشتـه ز چلّـه شده ايم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ايم!
از برکت ايـن سفــره ي الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ايم!
------------------
تو ميري و من فقط نگاهت مي کنم
تعجب نکن که چرا گريه نمي کنم
بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم
اما براي ديدن تو همين يک لحظه باقيست
------------------
روي گل شما به سرخي انار
شب شما به شيريني هندوانه
خندتون مانند پسته
و عمرتون به بلندي يلدا
------------------
بيا اي دل کمي وارونه گرديم
براي هم بيا ديوونه گرديم
شب يلدا شده نزديک اي دوست
براي هم بيا هندونه گرديم
------------------
ميان دوستـــان افتاده اي تک

 رخت هندونه ،زلطف عين پشمک!
برايت مي زنم اينک پيامک

شب يلداي تو اي گــــــل! مبارک!
------------------
چند ساعت بيشتر به آخر پاييز نمونده، جوجه هاتو شمردي!؟
------------------
توي سرماي اين شب طولاني به فکر بي خانه مان هايي که چشم ميزنند
زودتر صبح بشه هم هستي ؟
------------------
يلدا يعني يادمان باشد که زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر با هم بودن را
بايد جشن گرفت
------------------
ما منتظر صبح شب يلداييم
دستي به دعا تا فرج فرداييم . . .
------------------
بين چگونه قناري ز شوق مي لرزد
نترس از شب يلدا بهار آمدني است






خورشيد من برآي

سيد علي خامنه‌اي بسم الله الرحمن الرحيم

دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است

جان را هواي از قفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست که سرداده‌ام فغان

بانگ جرس به شوق منزل رسيدن است

دستم نمي‌رسد که دل از سينه برکنم

 باري علاج شوق گريبان ديدن است

شامم سيه‌تر است ز گيسوي سرکش‌ات

خورشيد من برآي که وقت دميدن است

شعري از مقام معظم رهبري

بوي تو اي خلاصه گلزار زندگي

مرغ نگه در آرزوي پرکشيدن است

بگرفت آب و رنگ ز فيض حضور تو

هر گل در اين چمن که سزاوار ديدن است

با اهل درد شرح غم خود نمي‌کنم

تقدير غصّه‌ي دل من ناشنيدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا

روزي"امين" سزا لب حسرت گزيدن است

سيدعلي خامنه‌اي






بحرين در بحران

يا حق اليقين

از زماني كه در ميدان تحرير مصر تجمعات بر ضد نامبارك شروع شد مي‌رود كه يكسال بشود.

و اين يعني اينكه بعضي از خواسته‌هاي انقلابيون ببار نشسته اما زماني نگذشت كه اين خواسته بحق مردمي ديگر كشورهاي عربي در دست خودكامكان را گرفت.

يكي از اين كشورها بحرين بود همين بحريني كه زمان زيادي از جدا شدنش از ايران نمي‌گذرد(سال 1350 شمسي)براي غارت بيشتر بايد دست يك اقليت وهابي از آل سعود بنام آل خليفه بي‌افتد

چون روباه پير مي‌خواست.بحرين

و شاه ايران هم آنرا بقول خودش عروس كرد.

و حالا مردم شيعه اين كشور بدست حكام جاير و پليد دست نشانده انگليسي كشته مي‌شوند.

مردم هيچ حق انتخابي ندارند همانطور كه مي‌دانيم حق انتخاب و حقوق بشر از نظر غرب و روباه پير يعني تامين منافع آنها!

حق مردم بحرين در اين ميان يعني فقط سكوت و ديدن چپاول كشورشان و منابع‌اشان بدست يك عهده وهابي كه خود را حاكم مطلق اين كشور بدانند.

دنيايي كه در آن حق انتخاب حاكم وجود ندارد براي ما كه هر سال انتخابات داريم تقريباً بعيد بنظر مي‌آيد

ولي اين يك امر محال نيست و امروز وجود دارد و تعجب هم ندارد همه هم مي‌دانند كه دنيايي وارونه ساخته شده است.

با شعارهاي زيباي حقوق بشر،دمكراسي و.....

اما اينها جز يك پوسته و يك پوشش براي چپاول و براي فشار بر مخالفان و غيره چيزي نيست.

مردم بيدار شده عرب و غير عرب دهان باز كرده‌اند و حق انتخاب را مطالبه مي‌كنند

اما حكام دستنشانده غربي گلوله و گاز فلفل و اشك‌آور و خفه كننده تقديم مي‌كنند

جزيره ديگر نمي‌تواند با اين حكام بسر كند

چه يمن و چه بحرين

حكام بايد براي خود فكري كنند.

هنوز خبر شهادت كودك 5 روزه منتشر نشده كه حمد آل خليفه با كامرون در كاخ هاي بريتانيا دست در دست هم براي فروش سلاح ضد شورش و كشتار بي‌گناهان قرارداد مي‌بندند آيا اين حركتها و اين خنده‌ها مي‌تواند سلاطين مستبد را نجات دهد.

بنظر من حاكمي كه خون مظلوم حق طلبي را بزمين بريزد ادامه نمي‌يابد هرچند كه بخندد و قرارداد و پيمان با شيطان ببند.

حقي كه امروز در بحرين مطالبه مي‌شود همان حقي است كه مردم ايران در سال1357 مطالبه كرد و به آن رسيد

و بحريني‌ها هم بزودي به آن خواهند رسيد

مردم بحرين هم بايد متوجه باشند كه نتيجه مبارزه آنها دست‌يافتني است و هرچه گرانتز بدست آيد سخت‌تر از دست مي‌رود.

همانطور كه در مصر زود بدست آمد ولي هنوز تا رسيدن به حق بايد با يك عده ديگر از مستبدين مبارزه كنند هنوز براي دسترسي به حق خود بايد برگردند به ميدان تحرير و حق خود را و سرنوشت خود را درخواست كنند.

روزي كه فجري از سپيده بدمد و ديوي ديگر سرنگون شود ديري نخواهد پاييد اانشاءالله.

خداوندا!  ظالمان حاكم بخصوص آل سعود و آل خليفه و علي عبدالله صالح را هر چه زودتر نابود

و پشتيبانان آنها بخصوص اسرائيل و غرب را در مشكلات خود آفريده فرو ببرد

آمين يا رب‌العالمين






گزارش تخلف
بعدی